انتظار چيست ؟ امام زمان کيست ؟
انتظار قدرت جاذبه، ازکائنات به طرف انسان است شايد اين جاذبه در ساير مخلوقات عالم نيز باشد يعني اينکه همانطورکه براي رشد وتکامل روحي وجسماني بشر مراحلي فوق آنچه که هست تصوّر ميگردد در ساير مخلوقات عالم نيز اين انتظار ممکن است .
انتظار قدرت جاذبه کائنات يعني مجموعه اي از هوشياري که متناسب تأثير مادّي در جسم بر روح وانديشه انسان نفوذ، و او را هماهنگ مي کند به عبارتي ديگر انسان محصولي است که از بدوِ شکوفه شدن تا مرحله ميوه ومثمر ثمرشدن نياز به انرژي کائنات دارد .لذا اگر همراه نباشد از اين انرژي محروم خواهد شد .
انتظار امام زمان، همان انتظار آگاهي و کمالي است که براي درک کامل و واقعي بدنبال آن هستيم اين انتظار را هميشه و در همه جا در چشمان و افکار همه مخلوقات عالم مي توان مشاهده کرد .
انتظار در اديان ومکاتب واقوام قبل هم به اتحّاد مختلفي مشهود بوده است.
ظهور امام زمان يعني، ظهور بروز استعداد هاي کامل بشري تحت عنوان انسان کامل که آرزوي هر انسان است امام زمان، مظهر انديشه و رفتار ناب و هماهنگي است که علاوه بر مقبوليّت اجتماعي با نظام کلّي عالم نيز هماهنگ است. او حضور دارد ولي بروز وظهور نکرده است. اگر عاقلانه منتظر بايستي حتماً ظهور خواهدکرد. براي تو به اندازه شخصيّتِ درحال وبراي آيندگان به اندازه معرفتشان در آن زمان و همچنانکه براي گذشتگان نيز ظهور کرده است ولي چون کمالي را در خود احساس نکرده اند در همان حدود با همان پوشش به کمکشان شتافته است .
هم او که در طول لحظه ها وماهها وسالها ما را به آرامش وفهم وبرخورداري مي خواند و او که در راه وبيراهه برايمان تعيين ارزش مي کند. او امام زمان است امام زماني که اگر خارج از ظرفيّت وجودي ما دستوري دهد طفره مي رويم امکان ندارد ،کسي از دنيا برود وامام زمان خود را نبيند. البّته ممکن است درک نکند برهمين اساس کسي که امام زمان خود را درک نکند به دين جاهليّت مرده است .
بيچاره مردمـي که منتظر جنـازه اند و تصـوّرشـان اين است که انسانـي مـادّي مي آيد و دستشان ر مي گيرد و بدون توجّه به محتواي درونشان آنها را مجّاني به جايگاه رفيعي از کرامت و برخورداري مي رساند!
او در وجود ما ظهور کرده ولي انديشه هاي ناپاک حائلي بين ما و اوست. بايستي که در جهت رفع اين حائل کوشيد تا موفّق به زيارتش گرديد .
امام زمان ديدني نيست ،فهميدني است، از جنس عشق است، از جنس نور و روشنائي در وجود است او هست چون وجودمان سرشار از عشق به خواستن وشور وشيدائي است و او ظهور نکرده چون درياي وجودمان طوفاني و بي ساحل است. سوسوي نور او را در فراخنـاي دلهاي خود مي بينيم و چون فهم ودرک حضور آن را نداريم برايمان نقش سراب پيدا مي کند . وقتي ساحل در تاريکي است و چشمـان سر فقط روشنائـي را درک مي کنـد حقيقت مشکل و دست نيافتنـي مي شود . بايد به چشم دل زيور نگاهِ از جنس ديدن پوشيد.