دولت عدالت مهدي (عج)
تا شـادمـان شود دل مـا از غـم درون يا مهـديا ز پرده ي غيبـت بيـا برون
انـدر فراقت اي گـل زيبـاي مـه نشـان گشته نصيبـم از غم پنهـان دل ، جنون
از اين همه دو رنـگي و پستي دلم گرفت عمري است خسته ام ز همه مردمان دون
در انتظـار ديـدن رويـت گذشتـه است بيش از هزار سال و ، مه و روز و شب و قرون
از بس ستم ز دشمن بي دين کشيده اند دل هاي عاشقـان شما گشته پر ز خون
پر گشت عالم از شـرر و فتـنه و فساد با قدرت خود ، اهل ستـم را بکـن زبون
کي دولت عدالـت و حقـت شـود به پا باشـم ز ياوران تو تا زنـده ام کنـون
حميدرضا فاطمي