هـدف مـهـم و اصـلى مـخـتـار از قیامش غیر از خونخواهى امام حسین(علیه السلام) و شهداى کربلا و دفاع از اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نبود. براى اثبات این مطلب و درک فلسفه قیام مختار، به طور خلاصه، ادلّه ذیل بیان مىشود:
1- مختار در ملاقات با سران شیعه در کوفه، هدف دعوت و قیام خود را چنین بیان مىکرد:
همانا (محمد حنفیّه) فرزند على، وصى و جانشین پیامبر، مرا به عنوان امین و وزیر و فرمانده بـه سـوى شما فرستاده و به من دستـور داده است تا کـسـانى که ریختـن خون حسین را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـى اهـل بیتش و دفاع از ضعفا قیام کنم. پس شما نخستین گروهى باشید که به نداى من پاسخ مثبت مىدهید.(1)
2- در مـوضـعـى دیـگـر چـنـیـن گـفـت: "مـن بـراى اقـامـه شـعـار اهـل بـیـت و زنـده کـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـیـدان بـه سـوى شـمـا آمـدهام."(2)
3- هـنـگـامـى کـه در زنـدان بـود، مـىگـفـت: "بـه خـدا سـوگـند، هر ستمگرى را خواهم کشت و دلهاى مؤمنان را شاد خواهم کرد و انتقام خون(فرزندان)پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنیا هم نمىتواند مانع من شود."(3)
4- وى نـامـهاى مـحـرمـانـه از زنـدان بـراى تـوّابـیـن فـرسـتـاد و ضـمـن تـجـلیـل از حـرکـت انقلابى آنان، بشارت داد که "من به زودى به اذن خدا، از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تیغ خواهم گذراند و نابودشان خواهم کرد."(4)
5- در ملاقات نمایندگان شیعیان عراق با محمد حنفیّه و امام سجاد(علیه السلام) در حجاز، آنان اظهار داشتند که مختار ما را به خونخواهى شما دعوت کرده است. امام و محمد حنفیّه در پاسخ آنان، اظهار داشتند که ما خواهان این کاریم و بر مردم واجب است او را یارى دهند.(5)
6- در بـازگـشت سران شیعه از مدینه به کوفه، مختار در جمع آنان اعلام داشت: "مرا در جنگ با قاتلان اهل بیت و خونخواهى حسین(علیه السلام) یارى دهید."(6)
7- مـخـتار به ابن غرق گفت: "به مردم بگو: هدف مختار و گروهى از مسلمانان، که قیام کردهانـد، خـونخواهى شهید مظلوم و کشته شده کربلا، حسین سرور مسلمین و فرزند دختر پیامبر سیّد مرسلین مىباشد.(7)
8- در دیـدار مـحـرمـانه سران شیعه با ابراهیم اشتر و دعوت از او براى یارى مختار، یزید بن انس اظهار داشت: "ما تو را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خونخواهى اهل بیت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت مىکنیم."(8)
9- در نـامـه ابـن حـنـفـیـّه بـه ابراهیم اشتر آمده است: مختار، امین و وزیر و منتخب من است و به او دسـتـور دادهام با دشمنانم وارد نبرد شود و به خونخواهى ما برخیزد، خود و طایفه و پیروانت او را یارى کنید.(9)
10- مختار در مراسم بیعت مردم کوفه با او گفت: "بیعت مىکنید با من بر اساس کتاب خدا و سنّت پیامبرش و خونخواهى اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)." (10)
11- شعار قیام مختار "یا لثارات الحسین" بود.(11)
استاد سیدجعفر شهیدى(ره) نیز در این باره مىگوید:
«... از نو قتلگاه، بلکه قتلگاههاى دیگرى به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاکان و عـزیزان خدا نبودند، دژخیمهایى بودند که دستهایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود.
امروز وقتى ما داستان کشتار مختار، پسر ابى عبیده ثقفى را مىخوانیم، اگر سرى به کتابهـاى حـقـوقـى زده بـاشـیـم، مـمکن است چنان انتقامى را تا حدى خشن بدانیم و بگوییم: چرا چنان کردند؟ یکى را چون گوسفند سر بریدند و یکى را شکم پاره کردند و دیگرى که تیرى به فـرزنـدى از فرزندان حسین(علیه السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانى او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگرى را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و پاى آن یکى را بـه زمـیـن دوخـتـنـد و اسـبـان را روى آن گـذراندند، چنانکه نوشتهاند، تنها یکجا دویست و چـهـل و هـشـت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم اینگونه کیفرها چشاندند؛ ما ایـن داسـتـانهـا را مـىخـوانیم و در آن نوعى قساوت مىبینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست.
شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، حفص ـ پسر او ـ خولى، سنان و دهها تن از سران لشکر کـوفـه کیفرها دیدند، اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد و این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود.»(12)
ایـن، تـازه عذاب دنیوى آن نابکاران از خدا بی خبر بود و عذاب اخروى، که جلوهاى کامل از قهر الهى را به نمایش مىگذارد، بسیار افزونتر و کوبندهتر از اینها است .
«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(13)
و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام):
« یَومُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِم اَشَدُّ من یَوْمِ الظّالِم عَلَى الْمَظْلومِ؛ روز ستمدیده بر ستمکار سختتر است از، روز ستمکار بر ستمدیده.(14)
پینوشتها:
1- تاریخ طبرى، ج 5، ص 580؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 172.
2- البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 8، ص 270.
3- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
4- تاریخ طبرى، ج 6، ص 7؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 211
5- بحارالانوار، ج 45، ص 365.
6- تاریخ طبرى، ج 6، ص 15؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.
7- همان، ج 4، ص 170.
8- تاریخ طبرى، ج 6، ص 15؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.
9- انساب الاشراف، ج 6، ص 386؛ تاریخ طبرى، ج 6، ص 16؛ بحارالانوار، ج 45، ص 364- 365.
10- تاریخ طبرى، ج 6، ص 32؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 226.
11- تاریخ طبرى، ج 6، ص 20؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 218-210
12- پس از پنجاه سال پژوهشى تازه پیرامون قیام امام حسین(علیه السلام)، سید جعفر شهیدى، ص 193ـ 194.
13- شعراء، آیه 227.
14- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، ص 401، قصار 241